تشنگی ها که سیراب دیگر مهم نیست ویرانه ها هم آباد شده باشند یا نه می شوی همان آدم اول خورشید تازه برایت طلوع می کند و ریتمی تند برای یک ورزش صبحگاهی ... یا علی
رسول شاکری
شنبه 16 آذرماه سال 1387 ساعت 12:34 ب.ظ
این یه شعر، بهترین شعری بود که از تو خوانده ام.نمی دونم چرا فضاهات این قد ناامیدانه اس؟قرار نیس اتفاقی در ذهنت، در فضاهات بیفته؟یه جور فرا رفتن از این شرایط موجود!
آن روز میان ویرانه ها به تیمار دوچیز نشستم : روح خسته خودم و خودت را...
سلام.
تشنگی ها که سیراب
دیگر مهم نیست ویرانه ها هم
آباد شده باشند
یا نه
می شوی همان آدم اول
خورشید تازه برایت طلوع می کند و
ریتمی تند
برای یک ورزش صبحگاهی
...
یا علی
تهمینه عزیز شعرت خیلی قشنگ بود
این یه شعر، بهترین شعری بود که از تو خوانده ام.نمی دونم چرا فضاهات این قد ناامیدانه اس؟قرار نیس اتفاقی در ذهنت، در فضاهات بیفته؟یه جور فرا رفتن از این شرایط موجود!
بیا رفیق
بیا ببین نارفیقو
کاشکی توی لوگو خودت و تحصیلاتتو می گفتی